به یاد سید جواد ذاکر
به یاد سید جواد ذاکر
با ظهور سيد جواد ذاکر طباطبايي، مداح جواني که در حوالي سالهاي ۷۹ و ۸۰ به شهرت قابل توجهي دست يافت که تا به امروز هم کمابيش حفظ شده است. جريان مداحي پاپ وارد اصليترين فصل حيات خود تاکنون شد. ذاکر طباطبايي که در مجامع هيأتي به سيدذاکر و در بين هواداران خود همچنين به: سيدجواد شهرت دارد هم مثل بسياري ديگر از همتايان خود فعاليت خود را به طور جدي از قم آغاز کرد و پس از رسيدن به شهرتي نسبي مدتي هم در مشهد سکني گزيد. اما سرانجام به کاشان(=قطب اصلي جريان مداحي پاپ) رفت و مرکز فعاليت خود را آنجا و هيأت ديوانگان حسين قرار داد. (البته چندي هم در سال ۸۲ بر اثر اختلافات پيش آمده به اصفهان رفت اما مجدداً به کاشان باز گشت). معروف است که ذاکر در آغاز طلبهي علوم ديني يکي از حوزههاي علميه شهر قم بوده است و پس از بروز رفتارهايي در روند مداحي او از جمله: عوعو کردن که با اعتراض شديد و موضعگيري صريح علما و بزرگان حوزه مواجه شد، گويا عذر وي خواسته شده و از حوزه اخراج ميشود اين مسأله که با شايعهی عدم اعتقاد و التزام وي به انقلاب هم همراه شد در عرض مدت کمي در بين بچهمذهبيها پيش از اخراج تذکراتي دربارهی منش هنجارشکنانهي وي در مداحي به او داده شده اما از پذيرش آنها سر باز زده شده است). حتي در مواردي کار به برخوردهاي فيزيکي بازدارنده هم کشيده ميشود که با پافشاري ذاکر بر مواضع انحرافي تلقي شدهي خود حتي به قيمت طرد از سوي نيروهاي مذهبي و خروج از حوزهي علميه جز آنکه بر بحرانيتر و حساستر شدن مسأله ميافزايند، ثمرهي ديگري در پي ندارند. مشابه آنچه در مورد پناهي رخ داد و برخوردهايي که با وي صورت گرفت به فاصلهي کمي در مورد ذاکر هم تکرار شد با اين تفاوت که اين بار دامنهي کار ابعادي به مراتب گستردهتر يافته بود که هم به شديدترين برخوردها با ذاکر به تناسب مهمتر بودن و حساستر بودن هنجارشکنيهاي وي نسبت به پناهي بر ميگشت و هم به اين که اين بار جريان مداحي پاپ شکل گرفته و در مسير خود و شايد در مهمترين مقطع آن با اين برخوردها مواجه ميشد و نه مانند دورهي پناهي در آغاز راه خود و وقتي که هنوز هويت مستقلي نداشت. هنجارشکنيهاي ذاکر گرچه در حقيقت امتداد همان حرکتي بود که چندي پيش قرعهي آغاز آن به نام پناهي خورده بود اما مواردي به مراتب حساستر را شامل ميشد. به عبارت ديگر خط قرمزهاي بسيار مهمتر و پررنگتري توسط وي زير پا گذارده شد که بعضاً تا آن زمان سابقه نداشت. از جمله اين موارد که بيشترين بازتابها و اعتراضات را هم برانگيخت يکي «استخدام تعابير غلوگونه و توأم با شبههی شرکآميزي دربارهي اهل بيت(عليهمالسلام)» بود؛ نظير عباراتي چون:«لا اله الا زهرا»، «لا اله الا علي» و «انا عبد رقيه». و دوم « به کار گيري مفرط الفاظ مبتذل و دور از شأن براي خطاب دوستداران اهل بيت» بود؛ نظير کاربرد زياد واژهی «سگ» در اشعار و نوحهها. خصوصاً که اين نوحهها گاهي با اعمال متناسبي هم توأم ميشد؛ نظير :«قلاده بر گردن انداختن در مجلس عزا» و نيز «عوعو کردن به عنوان ذکر سينهزني». اين دو مورد با واکنش شديد نيروهاي مذهبي و موج اعتراضات و مخالفتهاي مجامع مذهبي مواجه شد و دامنهي واکنشها تا فتواي مراجع به حرمت و کفرآميز بودن تعابير غلوگونهي مورد اشاره و حکم به ارتداد گويندهي آنها کشيده ميشد، نه تنها در روند هنجارشکني هيأتهاي تازهتأسيس نتوانست اصلاحي به وجود بياورد، بلکه بر عکس منجر به جبههگيري طرف مقابل و پافشاري بيشتر بر رفتارهاي خود که اين بار جنبهي لجبازي هم گرفته بود، گرديد. عليالخصوص که هواداران و اعضاي هيئات تازهتأسيس تماماً نوجوانان و جواناني بودند که مثل ديگر همسالان خود پذيرش حرف زور برايشان گران بود و به غرورشان بر ميخورد. طبيعي بود که اين پافشاريها از طرف جناح سنتي و معترض بيپاسخ نماند و لذا در اقدامي غيرهماهنگ، هيأتيهاي جوان مذکور، آرام آرام از اماکن خاص و مهم مذهبي(: مساجد و حسينيهها) طرد شدند. چرا که:« مسجد و حسينيه حرمت دارد و جاي اين کارهاي جلف و سبک[: سبکهاي عزاداري پاپ] و اين حرفهاي کفرآميز[اشعار و نوحههاي مداحان پاپ] نيست. خصوصاً که به فتواي مراجع( مرجعيت هنجاري ديني) هم شرکت در اينگونه مجالس حرام اعلام شده است». با اين حساب براي جوانان هوادار سبکهاي مداحي جديد و مورد اعتراض با وجود هيأت امنا و امام جماعت و نيز در مواردي: اعضاي پايگاه بسيج، ديگر در مسجد جايي نبود. بماند که اصولاً مساجد و حسينيهها به دليل حضور مستمر مردم متدين سنتي در آنها چندان محل مناسبي هم براي سينهزنيهاي پرشور و پرتحرک هيئات جديد(:پاپ) نميتوانستند باشند. نتيجه آن شد که اعضاي اين هيئات به اماکن عام و خصوصي (نظير منازل شخصي، زيرزمين، پارکينگ و . . . ) نقل مکان کردند. يعني اماکني که در آنها هم از دست تذکرات گاه و بيگاه امام جماعت و از توبيخ هيأت امنا و انتقادات مردم حاضر راحت بودند و هم ميتوانستند به هر سبک دلخواه خود عزاداري کنند و هر شعري بخوانند؛ فارغ از اعتراض و نصيحت و طعنه و تمسخر ديگران. اين همان پديدهاي است که از آن به هنجارشکني مکاني به عنوان يکي از خصوصيات مهم هيأتهاي پاپ تعبير ميکنيم و تا اين زمان بيسابقه است. از سوي ديگر براي اعضاي اين هيئات احساس علاقه به اهل بيت چيزي نبود که پاي منبر روحانيان يا در کلاسهاي عقيدتي به دست آمده باشد؛ بلکه يک امر شهودي و نوعي تجربهي معنوي بود که فقط آن را حس ميکردند و جز براي خودشان براي ديگران قابل اثبات نبود:«کار عشق است و عشق هم ربطي به دين و رساله و احکام و آخوند جماعت ندارد». با اين حساب روشن است که چرا فتواي مراجع و مذمت علما درباره اعمال انحرافي و بدعتگونهي عزاداري تأثيري در اين هيئات و اعضا و مداحانشان به جا نميگذارد. طبيعي است وقتي محبت اهل بيت و عزاداري بر ايشان را امري برونديني و خارج از دايرهي فقه و فقاهت بدانيم نظر علما و مراجع، ديگر محلي از اعراب نمييابد و با بياعتنايي مواجه ميشود. اين هم شاخصهي ديگري است که هيئات پاپ را از ديگر گونههاي هيئات مذهبي تمايز ميبخشد:«فقدان مرجعيت هنجاري ديني». با توجه به جايگاه محوري مرجعيت شيعه و علماي ديني در حکومت اسلامي و نيز نقش برجستهي روحانيون در نظام به تبع معمولاً کساني مخاطب هيئات پاپ قرار ميگرفتند که کمتر ميانهاي با انقلاب اسلامي يا علقهاي نسبت به آن داشتند. يعني آن دسته از مدعيان حبّ اهل بيت که خارج از دايرهي نيروهاي مذهبي و انقلابي و حزباللهي و بسيجي و ولايتي و ديگر عناوين مشابه مرسوم قرار ميگرفتند. در نتيجه طبيعي است که بياعتنايي و انفعال نسبت به سياست و مسائل سياسي و نيز قائل بودن به تفکيک مقولهي عزاداري و حبّ اهل بيت به عنوان دو زيرمجموعهي قلمروي دين از سياست را خصوصيت ديگر هيئات پاپ بدانيم؛ و البته در عين حال همچنين پاشنهي آشيلي که آنها را در برابر هيأتيهاي انقلابي بيدفاع ميساخت. مجموعهی اين خصوصيات در هيأتهاي مرتبط با جواد ذاکر براي اولين بار به طور کامل و يکجا ظاهر شدند و از اين رو از اين هيئات به عنوان: کاملترين نمونهی هيئات پاپ و از ذاکر به عنوان: شاخصترين مداح پاپ ياد ميکنيم. علاوه بر اين، شاخصههاي ديگري هم ذاکر را از ديگر مداحان همسلکش تمايز ميبخشد. از جمله آن که وي به نسبت ديگر مداحان پاپ از صدايي گيراتر و باقوت و قابليتهاي زياد برخوردار است که در موارد بسيار توأم با نوعي حالت رعبآفريني و خشونت مطلوب نيز هست. ذاکر همچنين از امتياز بزرگ ديگري هم برخوردار است که به خصوصيات فيزيکي و ظاهري او مرتبط ميشود که تا حد زيادي در تناسب با معيارهاي زيبايي مورد نظر جوانان(بچههيأتيهاي پاپ) قرار دارد و به اصطلاح: جوانپسند است. از اتفاق يکي از اولين شايعاتي که دربارهی او به مجامع هيأتي و مذهبي راه يافت اين بود که:«ذاکر ريشش را ميتراشد». اين شايعه که چندان دور از صحت نبود با توجه به احکام مراجع درباره حرمت تراشيدن ريش يک امتياز منفي دیگر براي وي از منظر انقلابيها محسوب ميشد و شايد در عين حال يک امتياز مثبت از نظر مخاطبان هيئات پاپ. ديگر خصوصيت متمايزکنندهی ذاکر در مداحي سبک خاص او در دکلمهخواني اشعار است که همراهي اشعار با ژستهاي منحصر به فرد و حرکات سر و دست را شامل ميشود. مجموعهی اين امتيازات فيزيکي و محتوايي در کنار نوآوريها و ابداعاتي که ذاکر در آوردن سبکهاي جديد و جذاب و پرتحرک از خود بروز ميداد به تدريج در کنار شهرت فراوان، محبوبيت بالايي را هم در بين اعضا و مخاطبان هيئات پاپ براي او به ارمغان آورد و در کنار حسادتهايي که برانگيخت، هواداران(شيفتگان)ي هم پيدا کرد که ضمن تقليد از خواندن و حتي رفتار و منش او در برابر موج انتقادات از وي هم سينه سپر کرده و در مقام دفاع برميآمدند. کما اين که همين انتقادات به هيئات پاپ که در برههاي ذاکر بيش از همه آماج نوک پيکان آنها بود در بين هواداران اين هيأتها خود يک عامل محبوبيتساز و انسجامبخش محسوب ميشد. بعد از پناهي ذاکر دومين کسي است که در هيأت يک ستارهي مداحي پاپ ظاهر شد و البته شهرت و محبوبيت بيشتري هم کسب کرد. هرچند مخالفتها و حساسيتهاي بيشتري را هم برانگيخت و اگر پناهي توانست پس از گذشت چند سال باز به دامان هيئات انقلابي باز گردد اما تصور چنين بازگشتي براي ذاکر تقريباً غيرممکن مينمايد. با اين همه به خلاف بسياري از مداحان محوري پاپ که پس از دوران طلايي ستاره بودن خود افول کرده و از رونق کارشان کاسته ميشود، ذاکر کمابيش و عليرغم گذشت چند سالي از شهرتش هنوز وجههي ستاره شدن خود را حفظ کرده است. نبايد فراموش کرد که هرچند پناهي آغازگر جريان مداحي پاپ محسوب ميشود اما اين ذاکر بود که خواسته يا ناخواسته مداحي پاپ را هويتي مستقل بخشيد و بسياري خصوصيات را در آن تثبيت کرد قسمتي از سخنان آيت الله مکارم شيرازي درباره حرمتشکنيهاي رايج در هيئات پاپ پس از درس خارج فقه خود(:موضعگيري مرجعيت هنجاري ديني)و در مورد سید جواد ذاکر من ميخواهم يک مشکلي که در حوزه هست را يادآور بشوم که حواستان جمع باشد. دارد يک افراطها و تفريطهايي در سطح حوزه واقع ميشود. اگر ما اين را نگوييم، مصداق فعلهي لعنهالله خواهيم شد و اما افراطکاريهايي که ميشود اخيراً در گوشه و کنار شنيده ميشود يک مجالسي تشکيل ميشود و در آنها الفاظ و کلماتي دربارهي ائمه، فاطمهی زهرا و امثال اينها گفته ميشود با جملهي «لا اله» که نشان ميدهد سخن از الوهيت علي (عليهالسلام) يا حضرت زهرا(سلاماللهعليها) يا زينب کبري(سلاماللهعليها)؛اگر ندانند [و اين حرفها را بزنند] احمقند و اگر بدانند [و بگويند] کافرند. «لاالهالاعلي» يعني چه؟ «لاالهالازهرا» يعني چه؟ و من ساده اينها را خيال نميکنم. ميگويم شايد يک جاي ديگري اينها را ديدهاند و واقعاً [اينها] مزدورند و ميخواهند اين الفاظ را بگويند و بعد نوار پر کنند و بعد اين نوارها را ببرند به مناطق مخالفين و بگويند: شيعيان اينها هستند. . . [اين حرفها] کفر محض است اگر بفهمند. کساني همين سخنها را گفتند؛علي (عليهالسلام) دستور داد اعدامشان کردند؛ در عصر خود عليابنابيطالب. و اجازه نداد اين حرفها را [بگويند]. يا در مجالس عزاداري [گفته ميشود]. عزاداري بزگترين افتخار ماست. وسيلهي حفظ آيين شيعه است. آلوده کردهاند عزاداري را. بعضيها صداي حيوانات ميکنند[و ميگويند] من سگ امام حسين هستم. و زنجير به گردنشان مياندازند. اين کارهاي احمقانه چيست؟ امام زمان بيزار از اينهاست. اينها دروغ ميگويند. اينها شيعه نيستند. اينها ضربه ميزنند به امام حسين. خاک بر سر اينها! اين چه کاري است که دارد ميشود. [اگر] جلوي اين کارها را نگيريم، آبروي شيعه را اينها ميبرند. کار افتاده دست چهار تا عوام احمق؛ یا آدمهاي نفوذي و ابزار دست دشمن. تعبيرات زشت و سبک[مانند] «رقاصم، عاشق عباسم». اينها يعني چه؟ شماها[طلاب علوم ديني] بايد مانع شويد. . . با زبان خوب بگوييد، با منطق بگوييد. اگر گوش نکردند آن وقت راههاي ديگري دارد. فعلاً ما دعوتمان به امر به معروف و نهي از منکر با زبان منطقي و خوش است. بگوييد شما داريد امام حسين را با اين حرفهايتان ميشکنيد. قلب امام زمان را جريحهدار ميکنيد. بياييد سئوال کنيم: آيا شما مقلديد؟ يا مجتهد؟ يا عمل به احتياط ميکنيد؟ اگر مجتهديد بفرماييد دليلتان؟ و اگر مقلديد بياوريد ببينيم فتواي کدام مرجع است که شما اين مزخرفات را ميگوييد؟ . . . کار برسد به جايي که بگويند:«دستگاه امام حسين از دايرهی فقه و فقاهت بيرون است و فقهبردار نيست» يعني چه؟ امام حسين براي فقه کشته شد. براي احياي اين احکام. [آن وقت] خود امام حسين [از دايرهی] احکام بيرون است؟[و ما] هر غلطي خواستيم بکنيم؟ ميفهميد چه ميگوييد؟. .
نظرات شما عزیزان:
قالب ساز آنلاین |